خدایا شکرت

 

وای خدایا ! نمیدونم چی بهتون بگم فقط اینکه قلب مثل آیینه اتون ، روسفیدیتون پیش خدا ، منه روسیاهو از غصه نجات داد .. هر چی بود به خیر گذشت و الان دارم نفس راحت میکشم ... دست همه اتونو میبوسم اینو بدونین که همیشه دعاتون میکنم .. فداتون بشم ( من نه ها ! گیگیلی  ! بابا حالا قهر نکنین گیگیلی همون خودمم دیگه )

سعی میکنم امشب به همه کامنتها جُواب بدم و فردا شب هم آپ میکنم ! انقده حرف دارم که براتون بزنم مخخخخخخصوصا از همون معاون مارمولکه ! توی این چند روز که نیومدم نت و داشتیم با غصه هلاک میشدیم ، جلو رو مامی پاپی شیوا اینا که نمیتونستم گریه کنم چون روحیه اونا هم تضعیف میشد خصوصا روحیه مامی ! باز خدا رو شکر شیوا دلداریمون میداد .. توی شرکتم تا می خواستم بزنم زیر گریه ، این معاون فرتی در اتاقمو میزد و می پرید تو ! دیگه تنها جای گریه کردنم حموم بود و دستشویی نه خداییش فِک کن !

حالا میرم دوباره میام ! بیژور شروع شد ! انقده سریال ۳ در ۴ رو دوس دارم فقطم به خاطر همون بیژنه نگاه میکنما ! فقط چون چند روز ندیدم نمیدونم چی شده چی نشده

فعلا بابای