سوتیه قرن

 

خدا منو مرگ بده

امروز یه نیم ساعتی توی شرکت بیکار بودم از سر بیکاری اس ام اس بازی کردم ! یَک عالمه اس ام اس نخونده داشتم که بعد از خوندنشون همه اشو سِند کردم .. یکی از اس ام اس ها این بود (وااااای البته ببخشیدا که اینو می نویسم ! آخه سِند شدنش جریاناتی در پیش داشت ) : ترکه به دوست دخترش میگه میای خونه امون ؟ دختره میگه نه می ترسم ! ترکه میگه : ترس نداره همش نیم ساعت با هم صحبت میکنیم بعدش شلوارمونو میپوشیم میریم خونه امون !

حالا موقعی که میخواستم این اس ام اسو واسه چندتا از دوستام بفرستم ، موقع انتخاب یکی از اسماشون ، دستم اشتباهی رفته بود روی اسمی که نباید انتخاب میشد و البته بعد از ارسال متوجه شدم و اون اسمه اشتباه کسی نبود جز مدیر شرکتمون ............ وقتی متوجه شدم واسه یک دقیقه انگار همه حافظه ام پاک شد و اصلا نمیتونستم فکر کنم تازه بعد از یک دقیقه مثل فشنگ رفتم توی اتاق مدیر و توی دلم خدا خدا میکردم مدیرمون توی اتاقش باشه و یه جوری بتونم موبایلشو کش برم ! خوشبختانه وقتی رفتم توی اتاقش ، با تلفن صحبت میکرد و گوشیش هم گذاشته بود روی کارتابل ! مثل گاو رفتم تو ، اس ام اسو پاک کردمو باز مثل گاو سرمو انداختم پایین که بیام بیرون ، ییهو آقای مدیر صدام زد که کاری داشتین ؟ گفتم : بله ولی یادم رفت چی میخواستم بگم ! مدیرمون :  ..................... من :

نتیجه اخلاقی : ینی اگه مدیرمون اس ام اسو میخوند چه اتفاقی می افتاد ؟

کسانی که از اینجا کوپن برنج و روغن گرفتن یه بار دیگه هم سر بزنن

برای بار سوم بهتون اخطار میکنم برین اینجا و بهم رای بدین

                                                      

گوش کنین

حالا تو قصر یخی بی تو من منتظرم
توی بهت لحظه ها از تو من بی خبرم
خورشید روشنیا دیگه نوری نداره
نمی تابه آخه اون بی تو که جونی نداره

ببین خورشید خانوم تو غم خوابیده
دل تو و منو از هم بریده
هنوزم یاد تو چراغ خونست
نباشی زندگی بی تو بهونست

بیا تا قصر یخی چیکه چیکه آب بشه
دیوار فاصله ها بینمون خراب بشه
بیا تا قصر یخی با تب دستهای ما
خورشیدو بیدار کنه واسه فردای ما

اگه روزی روزگاری واسه من نورو بیاری
دست پاکتو دوباره توی دست من بذاری
واسمون میشه سکوته قصه تلخ جدایی
دوباره قصر سیاهی میشه قصر روشنایی

ببین خورشید خانوم تو غم خوابیده
دل تو و منو از هم بریده
هنوزم یاد تو چراغ خونست
نباشی زندگی بی تو بهونست

بیا تا قصر یخی چیکه چیکه آب بشه
دیوار فاصله ها بینمون خراب بشه
بیا تا قصر یخی با تب دستهای ما
خورشیدو بیدار کنه میون فردای ما

خواننده : سیاوش شمس