دو دو تا چهار تا

 

از اونجایی که منو گیگیلی ذاتا روانشناسیم ، از روی کوچکترین و جزئی ترین رفتارهایی که ممکنه خیلی ها ساده از کنارش بگذرن ، آدما رو خفن بدجور شناسایی میکنیم ! یکی از این مواردا ، شناساییه افراد مقصر ، به عبارتی شناساییه افرادی که به خاطر اشتباهاتشون به شکر خوری افتادن و بالاخره یعنی شناساییه افرادی که یه غلطی کردن و مثل سگ (دور از جون سگ) پشیمونن ! فرض کنین یه اصطحکاکی بین شما و یکی دیگه پیش اومده و شما بی تقصیرین ! معمولا فرد مقصر از همون اولش میدونه که اشتباه از خودشه ولی از سر لجبازی نوزادانه ، جوری قیافه حق به جانب میگیره که یواش یواش خودشم وهم ورش میداره کارش درسته و دچار خود بزرگ بینی میشه اما از یه طرف دیگه افول میکنه ... در اکثر مواقع چون فرد مقصر ، از خودش و از درونش و از رفتار نادرستش خبر داره و مثل خر پشیمونه و از رفتار زشتش شرمساره و واسه همین دلش نمیخواد غیر از اون فرد بی تقصیر ، کس دیگه ای بدونه که چه مزخرفیه ، مثل سوسک تمام شاخکهاشو اطرافش میچرخونه و شصت دنگ حواسش به اینه که نکنه کسی از گندکاریهاش با خبر بشه و مدام از این و اون در مورد صحبتهای فرد بی تقصیر که چه ها گفته و نگفته ، می پرسه و چه بسا ممکنه به خاطر نتیجه گیریهایی که نیمچه مخ فندقیش بدست میاره ، یَک بار دیگه پاچه شما رو بگیره ! شایدم دوبار یا چندین و چند بار دیگه ! فقط خدا میدونه چندبار ! تعداد دفعات پاچه گیریش بستگی به درجه خریت طرف مقصر داره ..... دلیل این پاچه گیریهاشم اینه که میترسه نکنه فرد بی تقصیر ازش حرفی بزنه ! خلاصه مطلب اینکه چنین افراد حقیری خیلی راحت شناخته میشن ! جالبه بدونین که چنین افراد مریضی حتی اگه به چنین مطلبی بر بخورن ، یا توی جمعی باشن که افرادی مثل خودشونو موضوع بحث قرار دادن ، با اینکه هیچ اسمی از اونها و سایه اشون برده نمیشه ، اما به خاطر شناختی که از خودشون دارن ، درجا به خودشون ربطش میدن ! البته بازم ممکنه توی همچین مواقعی پاچه اتونو بگیرن !   

نتیجه اخلاقی : گوشم داره درد میکنه ها ! ولی وقتی غذا یا حتی آب میخورم درد گوشم بیشتر میشه ! تازگیا مسیر بلعیده شدن غذا تغییر کرده ؟ یا فقط مال من تغییر کرده ؟ نکنه اول غذا وارد گوش میشه بعد میره توی مری ؟ ها ؟ یا نکنه من تا حالا اشتباه فکر میکردم ؟

تو رو خدا برین اینجا به من رای بدین دیگه

وبلاگ گروهیمونو ببینین انقده گروهه باحالی هستیم که نگو

                                                                               

گوش کنین

نگو با من حکایت گل و سبزه دیروز
نگو با من شکایت دل از قصه امروز

نگو با من که مث خشکی یک شاخه شکستی
که تو از دنیا بریدی حالا یه گوشه نشستی

شکسته ها شکست بگذر نذار که بشکنی امروز
گذشته ها گذشت بگذر گذشته هرچی بود دیروز

بلند شو دلتو زغم رها کن
منو تو شهر عشق بازم صدا کن

بخون با خوندنت شهر و تو پر کن
همه بی خبرا رو تو خبر کن

بگو که زندگی همین دو روزه
نذار بیشتر از این دلت بسوزه

خواننده : ابی