عمه گریز

خدا نیاره براتون !!! اونروز اینورم عمه ام نشسته بود اونورم دختر اون یکی عمه ام ، تا آخرشو خودندین چی شد نه ؟ ((: بعد باور می کنین بحثمون رفت رو مدار فلسفه ، صحبت از فلسفه با شرکت عمه و دختر عمه فیلمی خوفناک در یک شب بی مهتاب طفلی من :( دیوونه ام کردن ، خودشون با هم مشکل داشتن  اون که هیچ ، دیگه بر علیه منم الحق که خوب جبهه گیری میکردن :(( شیطونیم گل کرد کلا خارج بخونم مثلا این بگه صبحه ، اون بگه ظهره ، من بگم غروبه ، اما بدتر با هم همدست میشدن میگفتن نه شبه ((: بحث بالا گرفت بقیه عمه ها هم دونه به دونه از پایین اضاف شدن ((= آخرش دچار جهل فلسفی شدم ، عمه زده شدم ، جوری که شب کابوس عمه و دختر عمه میبینم ... بیخود نیست مامان بزرگم فشار خون و قند خون و همه چی با هم داشت چشم و گوششم کر شده بود ، شک ندارم عمه هام از سمت چپ و راستِ مامان بزرگم میزدن تو خط فلسفه ، که آخرش اون بلاها سرش اومد ، مث من ، نگاه من الان نمیبینم :|




نتیجه اخلاقی : از عمه های فلسفی کلا بهراسید (((:

نظرات 10 + ارسال نظر
sep!deh سه‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1393 ساعت 12:22 ب.ظ http://lahzehayesepid.blogsky.com/

بیچاره مادربزرگ گرامی با این عمه‌های فلسفی!!!

والا ((:

گربه قرمه نشده ! :D چهارشنبه 4 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 06:25 ب.ظ

سلاممممممم
دیگه نا امید شدم.
بعدش بیمار شدم. طولانی مدت.
خوب که شدم. یه چیزی شبیه کرونا گرفتم.
زنده ام الان. جسمانی خوب.
روحی هم با دیدین اومدنت بهتر از قبلم.
بازم میام. همیشه.

-------

اصلا کی می تون تو گیگیلی رو توی فلسفه شکست بده. حتی عمه ها!
الکی هم آدرس غلط نده. من گول بخور نیستم.
یعنی اینکه تو فشارت به خاطر فلسفه بالا نیست به خاطر نمکه :))
فرارررررررررررررررررر
ندیدن چشمت هم به خاطر فشارته و فشارت به خاطر نکمه =))
فراررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
اونایی که اون مورد آخر رو دوست دارن به خاطر با نمک بودنته :D
فرارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر
-----
ممنون که اومدی. بیا بازم. حتما بیا

[ بدون نام ] شنبه 7 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 04:30 ب.ظ

سلام مرجان زنده تی تو :دی
فکردم مث من مردی :))
فیسوکت رو چیکار کردی دیگه نیستی!!
این آی دی لاین منه abbas108
اگه گفتی من آقاموشه ام ؛)
اینجا ههم عکس میزارم lenzor.com/abbas137
بهم سر بزن

سلام موشو خوبی ؟ ((:
از بین همه انگار فقط تو زنده ای و من ((=
خیلی وقته نرفتم سراغش .. میام حالا

گربه قرمه نشده شنبه 14 تیر‌ماه سال 1393 ساعت 10:44 ق.ظ

نیومدی ؟

اومدم که ((:

یوسف سه‌شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 04:53 ب.ظ

عمتووو! :)))))

و همچنین عمه خودت ((=

همونی که میدونی پنج‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 10:58 ق.ظ

بازم نیومدی

بازم اومدم که (:

رضا پارس جمعه 28 شهریور‌ماه سال 1393 ساعت 08:18 ق.ظ

خخخخخیلی باحالی
فقط حیف چند وقته نیستی , دلتنگیم هاااا

ها :دی

دائی ـه گیگیلی جان یکشنبه 2 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:59 ب.ظ

یعنی من نابود شدم
بعد 5 سال اینجا دوباره ظاهر شد و تو هنوز م هستی و مینویسی.
87 تا الان 6 ساااااال
خدای من
کش تونبون خوبه ؟ :دی

https://www.facebook.com/jeyowich

آدرس فیسبوک و گذاشتم .
ابشالا که الان مادر 6 تا فرزندی دیگه

خیلی خیلی خیلی خوشجال شدم

ها خوبه ((: یوسف هستی دیگه درسته ؟

نه من همچنان دُم به تله ندادم و مجردم و کیف حالمه :دی

به تو چه جمعه 26 دی‌ماه سال 1393 ساعت 12:56 ب.ظ

کجایی ؟

به تو چه :دی

به تو چه دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:48 ق.ظ

سال نوت مبارک چرا نمیای خره

به تو چه ! خرم خودتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد