باغ وحش

منو دوستای قدیمی وبلاگ نویسم دقیقا مث جن هستیم و بسم ا... ! میگن دل به دل راه داره خب ؟  آره منم میگم ولی فکر کنم دل ما سر و ته اش بهم راه داره ، واسه همینه که برگشتن من به نوشتن مصادف میشه با رفتن دوستام از نوشتن (:

دیروز میخواستم با شیوا برم بیرون ، من زودتر حاضر شدم رفتم ماشینو از پارک بیارم بیرون ، پروسه روشن کردن ماشین هم میدونین که نُرمش 5 دقیقه هم طول نمیکشه ، دو دقیقه هم منتظر شیوا موندم ولی دیدم شیوا نیومد که نیومد دستمو گذاشتم رو بوق و دِفشار ! یهو دیدم یه پیشی ملوس اونور خیابون زُل زده بهم (: تا حالا ذهنم درگیر این موضوعه که پیشیه به چی فکر میکرده ینی ؟ چیزی براش سوال بوده یا براش عجیب بوده ؟ تصمیم دارم ایندفه خودم آشغالا رو بذارم دم در مخصوصا وقتی که توش استخون و ایناست که بندازم واسه پیشیه باهام دوس شه بگیرمش بیارمش توی خونه اونوخ دقیق ازش بپرسم موضوع چی بوده (: تازگیها زیادی به حیوونا علاقه پیدا کردم ، اونروز به این فکر میکردم چه خوب بود یه پاندا داشتم و یه بچه شیر و یه پنگوئن و یه سگ و یه پشی (: نمیدونم شاید آخرش مجبور بشم یه باغ وحش بزنم .. فکر کن صبح به صبح برم خرسهای گریزلی رو ناز کنم مثلا (:


نتیجه اخلاقی : رسما فراموش شدم ! این اولین باریه که دو تا پست زدمو هیچ بنی بشری نیومد سراغی ازم بگیره :(

نظرات 13 + ارسال نظر
فاطمه چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:13 ب.ظ http://bikhyal-baba.blogsky.com


سلاین!!
ای بترکی مرجان انقد نیومدی نیومدی که دیگه هیچ کس نمیاد فقط بخاطر نیومدی
چقد نیومدی کردی

مرجان منم دوتا جوجه با یه خروس و مرغ دارم یه خونواده کوچیکن میخای؟!!!

احتمالا گربهه میگفته خدا چرا نمیذارن بعدازظهری بخابیم یا فک کرده دوربین مخفیه زل زده بوده!!!

اه اصن به من چه برو از خودش بپرس

زودی بیا من رفتم بابای

سلوم :دی
بمیر فاطمه بمیر ینی (: تازه فهمیدم چقد دلم برات تنگ شده بود ولی حوصله ام نمیشد سراغی ازت بگیرم (((((((((((=

اومدنت رو به فال نیک میگیرم نیش نیش (: نمیدونم چی شد تا کامنتت رو دیدم یهو حس سالهای قبل در من زنده شد سال 85 منظورمه که تازه وبلاگ نویسی رو شروع کردمو سال 86 هم که با شماها آشنا شدم البته این دوره تا آخر سال 86 بیشتر دووم نداشت ولی خاطراتی خوبی از اون موقع دارم (:

نیش نیش ؟ بیا منو تو شروع کننده باشیم هی بنویسیم واسه هم واسه همه ، تا کم کم بقیه هم ترغیب بشن و بیان ؟ خب ؟

حالا برو بمیر دوباره ((((((((((((((=

فدات :-*

پ.نون پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ق.ظ http://babune.blogsky.com

گربه‌ها که ناز و افاده ندارن همون بار اول تو روی همه اهل محل ازش میپرسیدی مثل بچه گربه جوابتو میداد! اگرم حال نکرده باشه خودتو بکشیم جواب نمیدن بس که یه‌دنده و سرتقن!! والللاااا!!!

من میگم تو چارتا پست مرتب مثل بچه گربه... ببخشید بچه منضبط!! از خودت در کن، این ور اون ور ردپا بذار ببین میان یا نه! اگرچه من که تو رو خوب میشناسم باز میری شونصد ماه دیگه میای .... باش دیگه!

آخ که من قربون همه پیشی ها برم ایشالا که سرتقن ((: پ.نون ؟ تو از کجا پیشی ها رو میشناسی ؟ (:

چه خوب خوشمان آمد منو بچه پیشی خطاب کردی ((: آره راست میگی باید خبر بدم مثلا که اومدم !

نه دیگه ایندفعه با دفعه های دیگه فرق میکنه (((:

فاطمه شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://bikhyal-baba.blogsky.com

مرجان کوشی پش!! باز که رفتی گم شدی

مرمر تو که 24 ساعته تو فیس یه پی ام مارم جواب نمیدی خیلی نامردی!!
الان یخای هی بیایی بنویسی هی بیایی نظر بدی!!
منکه چشم آب سهله نوشابم نمیخوره از مرجان!!

:دی مرجانی یادم انداختی که یه زمانی
نیش نیش بودم!! یاد اون روزا بخیر

ها (:
من حوصله ام نمیشه جواب بدم کاکو ((= تو فقط بنویس قول میدم که بخونم ، سرُم خیلی شُلُغه والو ((=

به به نوشابه یهویی تشنه ام شد :(
هنوزم نیش نیشی (: نگاه ؟ آینه اونوره ((=

فدات :-*

یکی از شهروندان گربه شناس دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:54 ب.ظ

گربه ها به چیز خاصی فکر نمیکنن ، نمیدونم شایدم مثلا داشته به این موضوع فکر میکرده که ایکاش این دختره رو میتونستم بخورم ، فکرشو بکن؟!!!
حداقل پنجاه کیلو گوشت برای یک گربه ی یک کیلویی ، واقعا چنین خوراک لذیذی هر جکوجونوری رو در جا میخکوب میکنه !!!

خوشحالی میخکوب شدن و زل زدن داره دیگه

لوس ((= گفتم حالا چی میخوای بگی ((=

کوفت (:

همون گربه شناس قبلی دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:57 ب.ظ

راستی یه چیزی هم بگم به عنوان گپ دوستانه.

من وقتی میبینم تو اینجوری ساده شاد و اکتیو مینویسی ، همچی یه کوچولو موچولو به زندگی امیدوارم میشم ،
اینجوری نگاه نکن اینجا چرتو پرت مینویسم ، از داخل ذهن خیلی به شدت زیاد احساس پیری دارم ،

ها ؟
از داخل ذهن ؟ خیلی رو داری والا ! نکنه فکر کردی از بیرون جوونی ؟ :دی
حالا من یه چیزی بگم ؟ که امیدوارم حسابی از زندگی ناامید بشی شهروند ((= تو پیری شهروند باور کن ((=

شهروند گربه پژوه دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ

دیگه اینکه . . .
ماها اگر یک زمانی بمیریم (دور از جونم) البته بیشتر منظورم به شما بود . . . بقیه واقعا باید چه جوری متوجه بشن؟!

مثلا من هر از مدت یک بار دیگه فکر میکنم جدی جدی مردی و فوت شدی و مثل جک که درخت لوبیارو بغل کرد رفت بالا تو هم دار فانی رو بغل کردی رفتی بالا پیش خدا
بعد فاتحه میخونم و به احترام روح پرفتوحت کلاه از سر برمیدارم
اما دوباره بعد از چندماه می بینم که .... اَی بابا . . . فاتحه رو الکی حواله دادیم .
خوب اینجوری واقعا برای ماها که بخشی از بازماندگان اون مرحوم هستیم مشکل ساز میشه .
بنابراین از مسئولین خواهش میکنیم تکلیف ما رو با این مرحومه که تازگیا گربه ها میخوان بخوووورنش مشخص کنن .

لوس بی تربیت زبونتو گاز بگیر ، خودت بمیری
اصلا میدونی چیه ؟ تصمیم گرفتم تا که مُردم هر شب بیام پیشت تا اینقدر سردرگم نباشی (((=

شهروند بی بندوبار دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:11 ب.ظ

خب من الان این دوتا کامنت و جواب ها رو خوندم.

قربون گربه ها میری قربون چانداها و گریزلی ها میری .... خُ یخده هم قرربون مآآآ برو . . . مگه چی میشه ؟! .... آسمون به زمین میرسه یا زمین به آسمون میچسبه. . . ؟!!!

عجب بدبختیه ها ... من نمیدونم چرا این دخترا خیلی اُپن مایند و بی حساب کتاب قربون هرجکوجونوری میرن ، بِ ما ِه میرسن میشن مادرفولآد زره ، آسمون میپوکه

اَی تُف بِ این زندگی . . . بِ این شانس . . . بِ این بخت ... بِ این اقبال ... تف بِ این طالع نحس ..... اَََ اَ اَ اَ . . . اَُ

پرروووووووووو
پیشی ها و پانداها و گریزلی ها ناز و ملوسن آخه حتی شیر و پلنگها ، اما تو چی ؟ قربون چیه تو برم آخه :پی

والا ، تف تف تف ((=

رضا قلی شهروندزاده دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:17 ب.ظ

خب حالا یه چیزی هم بدون مسخره بازی بگم

تو فراموش نشدی
شیش ماه یک بار 4خط مینویسی ، و بازم میبینی که چند نفر هستن که کامنت مینوسن.
این همه وبلاگ ، اما آدمایی هستن که فراموشت نکردن . حالا فکرشو بکن اگر منظم و روتین مثلا هفته ایی یک پست مینوشتی چه اتفاقی می افتاد.

مطمئن باش خیلی ها هستن که دوست دارن

البته مطلقا بنده جززو اون خیلی ها نیستم ، اصولا فروعا آرزو میکنم سر به تن دخترها نباشه
آمین
آمین
آمین


پ.ن: نشد ما بالاخره یه کامنت جدی بنویسم
قربون آقا
.... تا بعد

آره میدونم (: من عاشق تو و ناصر و پ.نون و نیش نیش و مریم و حیتا هستم ((: دروغ چرا تا قبر آآآآ ، من شما رو فراموش کردم و شما همچنان بیادمین ، آخه اونایی که عزیز دوست داشتنی هستن فراموش نمیشن که :دی

پ.نون چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:09 ق.ظ http://babune.blogsky.com

دیدی گفتم میای سک‌سک می‌کنی در میری؟ ;)

دیدی گفتم اشتب میکنی پ.نون جونم ؟ (:

maryam پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:30 ب.ظ http://smaryamt.persianblog.ir

سلام بچه.. چطوری؟ گیگیلی خوبه؟ اگه منو یادت نباشه میکشمت

سلام ((: مگه میشه نیشمولی رو یادم بره آخه (:

حیتا یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:29 ق.ظ

سلااام
منم اومدم که ازت خبری گرفته باشم! و بگم که یادمون هرگز از مرجان و گیگیلیش نمیره !

راستییییییی.. من اصلا پیشی دوس ندارمممم و به طرز وحشتناکی ازشون میترسم

سلام عمه حیتی جونم :-*
فدات (((:

اصلا میدونی تو خودت یه پا پیشی هستی و ملوسی ؟ ((((((:

فاطمه یکشنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ب.ظ

بمیر مرجان ....بترک یعنی


اینجوری میخاستی بیایی بیاییم !!! واقغا که

(:

انقده خوشم میاد وقتی حرص میخوری (((:

ناصر دوشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:01 ق.ظ

شک نکن گربهه داشته میگفته عجب آدمای بی فرهنگی هستن! :|
چرا بهت برمیخوره ، به من چه خب گربهه گفته ، اونا هم که میدونی خیلی مبادی آداب و فرهنگ تشریف دارن
نتیجه این که از این به بعد ماشینتو وسط پارک پارک نکن ، جا قحطیه ؟

((=

کوفت بخوری ناصر ، باز خوبه شهروند اومد یه ذره ازم تعریف کرد ولی تو چی :(

ینی فکر کردی ماشینمو توی پارک پارک کرده بودم ؟ ((= منظورم پارکینگ بود آقا (((=

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد