یلداتون مبارک

اون دسته چک منو یادتون هست ؟ که هر 50 برگش سفید امضاء بود ، همونجوری پلمپ ، هلو برو تو گلو گمش کرده بودم ؟ آخرشم پیدا نشد ، رفتم بانک یه صبح تا ظهر معطل شدم نامه کتبی دادم خدا تا جا رو امضا کردم کلی فتوکپی و کارت ملی و شناسنومه تحویل دادم تا بالاخره فهمیدن من صاحب حسابم و حسابمو مسدود کردن اون نامهه هم واسه انتقال مانده حسابم به یه حساب جاری جدید بود ، حالا که رسیدیم به افتتاح ، برام قر و قمیش میان که نخیر ! بدون ضامن و معرف حساب باز نمیکنیم تازه با مبلغ قابل ملاحظه ای دسته چک صادر میکنیم ! میگم بابا ! من همونما ! که قبلا ضامن آوردم معرف آوردم ، بعدشم سه برابر حساب قبلیمو هم الان میدم واسه افتتاح ! دیگه چه مرگتونه ! میگن نه آقا جان ! ممکنه سو استفاده بشه ، اصلا باید صاحب حساب خوش حساب باشه ! گفتم خب من مشتریتون بودم کلی با حسابم کار کردم گردش حسابمو که بررسی کنین فقط رو گردش حسابم حتی همین الان جا داره جیرینگی یه وام قلمبه بهم بدین مرده شور کله کچلتونو ببرن که همه اشونم کچل بودن بی تربیتا ! حالا از بدشانسی از بد روزگار رو بی حواسی دسته چک مفقود شد ! که اونم به احتمال زیاد یه جایی توی خونه امون گم و گور شده وگرنه دست هر بی وجدانی بود از 3 سال پیش تا حالا همه 50 برگشو آورده بود خدمتتون چون امضا داشتن ! بعد اونهمه چونه زدن و معطلی ، رئیس بانک با پرروئیه تمام میگه 6 برابر مانده حسابتو واسه افتتاح بذار تا حساب باز کنیم برات ! تازه دوزاریم افتاد که ای بابا آخر ماه هستو طبق معمول هرچی پول بیشتری توی حساب شعبه باشه بهتره ، اصل دعوا هم سر لحاف ملا نصرالدینه ! چقدر خنگ بودم من ! زودتر یادم اومده بود اونهمه معطل نمیشدم ! منم گفتم دیگه با شعبه اتون کار نمیکنم ! با مشتری قدیمیه خوش حسابتون بد تا کردین ! 8 برابر اون حساب قبلی رو هم همین الان میبرم شعبه بغلیه تا چشتون درآد ! چی فکر کردین ! یه مشتریه خانوم مجرد خوش هیکل و خوش بر و روئه خوش تیپ حسابدار کم چیزی نیس که هی براش افه میایین ! اصلا اون حساب قدیمی رو میدونین مال کی بوده ؟ مال یه خانوم حسابدار بوده که باهاش میرفته شرکت و میومده خونه ((=  پس زدن همانا و قاپیدن من مشتری همان ! خاک بر سرشون دیدن مرغ از قفس میپره با همون مبلغ حساب قبلیه راضی شدن ! ((= قبلن میگفتن هرچی کچله مخ نداره ، الان به عینه برام ثابت شد


یه دوستی به مناسبت شب یلدا کار جالبی رو توی وبلاگش انجام داده ، بد نیست شما هم ببینین ! رو کار جالب کلیک کن دیگه ایشششششش ((=


نتیجه اخلاقی : مامان واسه امشب آجیل شب یلدا درست کرده ! از وقتی نشست قاطی پاطیشون کنه دارم میخورم تا الان ، نمیدونم چرا کسی هم چیزی بهم نمیگه که بسه ! یواش یواش دارم به جو خونوادگیمون شک میکنم ! نکنه زهرآلود باشه اینا ؟

نظرات 29 + ارسال نظر
پ.نون چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:11 ق.ظ http://babune.blogsky.com

دیوونگی شاخ و دم نداره از دو طرف هم قابل اجراست مثل این مسئله بانکی :)

پ.نون میزنمتا (((:

پ.نون چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ق.ظ http://babune.blogsky.com

راستی ممنون که نگرانمی. مطلب قابل بحثی نیست. شاید کلا خودم عیب دارم...

(: امیدوارم چیز مهمی نباشه (:

کلا معیوب که هستی ینی بیشتر مخت ((=

فرار :دی

مهتابی خانوم چهارشنبه 1 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:45 ق.ظ

عزیز دلم....دختر گلم...
از قدیم گفتن هرچی سنگه پیش پای لنگه =)) میدونستم پیر شدی....ولی نمیدوننستم که شل و لنگم شدی
غلط کردن اذیتت کردن...خودم رو میبردی دهن مهنشون رو میاوردم پایین پدر سوخته هارو
والا....با اون نوناشون

سارا (((:
تو روحت سارا ((=

والا .. چیش :دی یادم نبود تو کار بادی بیلدینگ هستی :دی

مونیکا یکشنبه 5 دی‌ماه سال 1389 ساعت 08:07 ق.ظ

کلا تو شگفت انگیزی ها.یه وقت بعد از سالها میای می نویسی یه وقتم یهویی زود چند تا پست دروکنی از خودت.
دفعه بعدی خواستی دسته چکت رو گم کنی منو خبر کن
راستی پست پایین آخرش باباخرگوشه قبل از هلاک شدن بچه خرگوشا از گرسنگی رسید یا نه ؟

((=

مونی میگم کاش اصلا دسته چکهامو میسپردمشون به تو نه ؟ مطمئن تر نیست ؟ :دی

آره رسید ((=

آرش دوشنبه 6 دی‌ماه سال 1389 ساعت 01:19 ب.ظ http://kamanearash.blogsky.com

بانکداری ایرانی-اسلامی است. زیادی شکوه نکنید.

والا (:
خوبی آرش جونم ؟ ((:

یکی از شهروندان چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:38 ق.ظ

یلدا و کریستمس شومام به همچنین

مرسی (: شهروند دیوونههههههههههههههه :-پی

یه شهروند دیگه (کچل) چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:40 ق.ظ

من الان کچلم دیگه مثه قدیما مو ندارم
یعنی الان مخ ندارم کلم تربچه هست
بزنم چشو چارتو بیارم پایین

از اولشم کچل بودی تو ((=

غلط میکنی ! مگه شهر هرته (آیکون یه دختر بداخلاق عصبانی) :دی

شهروند چشم چران چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:41 ق.ظ

به به ...به به
یک فروند خانوم مجرد خوشش هیکل خوش بر و روئه خوش تیپ حسابدار چک دار ماشین دار ای بسا خانه دار (( اینجا از این آیکن هایی که آب از لب و لوچش شار شار داره میریزه پایین نداره؟!))

زهرمار ! مامااااااااااااااااااان :(

یکی دیگه از شهروندان چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:42 ق.ظ

راستی چرا دیگه خونه ما آپ نمیشه؟!
دیگه همتون بزرگ شدینا واسه خودتون خانوم و اقا شدین با کلاس شدین
نیلو فر که فکر کنم شوهر کرد میگه دیگه نمیخواد وبلاگ بنویسه فکر کنم کهنه بچه شدن بیشتر حال میده

نمیدونم لابد حوصله نداریم دیگه ! ببینم ؟ مگه تو میخوندیش ؟ مرض داری دزدکی میخونیش ؟ شهروند جدی جدی میام شل و پلت میکنما ! اصلا خودت چی ؟ شوهر نکردی ؟ یا زن نگرفتی ؟ ((= خدا نصفت کنه :دی

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:42 ق.ظ

راستی از یوسف چه خبر؟!
وبلاگش هیچ سولاخ سمبه ایی نداره که بشه کامنت نوشت یا اینکه من بلت نیستم سوراخ کامنتدونیو پیدا کنم
؟

یوسفم خوبه سلام داره خدمتتون (: اتفاقا همین دیروز باهاش چتیدم (:
لابد کامنتدونیشو بسته ! خودش میگه زیاد نمیره سراغش

دیگر شهروند عزیزمون چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ق.ظ

راستی چرا خونه ما دیگه آپ نـ...
ها... اها .. اینو پرسیدم قبلاً

دیوونه ((=

از شهروندانمون چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:44 ق.ظ

راستی از ندا و مامانش چه خبر ؟!
وبلاگ ندارن ؟! سر نمیزنن؟!
خبری ازشون نداری؟!
اگه دیدیشون سلام برسون

نه ازشون خبری ندارم

زهرمار ((=

یکی از شهروندان مفتش چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:45 ق.ظ

راستی از نگین چه خبر ؟!
شوهر کرده
دانشگاه میره
چیکار میکنه؟!

از نگینم خبری ندارم ولی خیلی دلم براش تنگ شده

نمیدونم

شهروندی از شهرمون چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ق.ظ

راستی از موشی چه خبر؟!
کار پیدا کرد؟
سربازی رفته نرفته؟!

موشی چندماه پیش از اینها باهاش چت کردم راجع به خونه ما باهاش صحبت کردم ، میخواست کلاس زبان بره ، بعدم اینکه آخرین کامنت از طرف موشیه که هنوز جواب ندادم (:

شهروند چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ق.ظ

راستی چرا خونه ما آپـ....
ها...؟!
نه ...میدونم ..
هویجوری گفتم یخده رفع خنده بشه
خودتی
من که میدونم زیر همه این کامنتا فحش مینویسی
هرچی میگی آینه

کوفت ! میزنمتا

((=

شهروندی دیگر چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ق.ظ

راستی از مرجان چه خبر؟!
خوبه خوشه دماغش چاقه؟!
از قول من بهش سلام برسون بگو آخه گلابی آدم دسته چکو ور میداره جلو جلو سفید امضا میکنه
مگه دفتر مشقه ورداشتی واسه خودت امضا کردی و مهر صد آفرین زدی

مرجانم خوبه (: سلام میرسونه (: اصلا بوس بوس بوس (: ... خب زیاد باهاش کار دارم واسه صرفه جویی دروقته اینکه کش تنبون علاف امضام نباشه ((:

((=

شهروند حامی گیگیلی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:50 ق.ظ

راستی از گیگیلی چه خبر؟!
هنوزم وجود داره؟ً
هنوزم باهاش زندگی میکنی ؟!
هنوزم دوسش داری؟!
یا توام بزرگ شدی و انداختیش دور ؟!

آره گیگیلی (: خوبه خیلی اینروزا خیلی سرخوشه (:

آره (:
آره (:
آرهههههههههه (:

نخیرم :-پی

یکی از شهوندان سالخورده چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:53 ق.ظ

راستی چرا دیگه خونه ما آپ نمیشه؟!
... بیخیال جدی میگی ؟!
پرسیدم؟!
چاخان نکن بابا کی پرسیدم؟!
پیر مرد خودتی آلزایمرم خودت گرفتی
من مطمئنم که قبلا این سوالو نپرسیدم

جدی دیوونه شدی زده به سرت
ای خدا اینو شفا بده منو هم به پول گنده ای برسون ((=

یکی از شهروندان سیریش چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:54 ق.ظ

راستی من امروز چقدر ضایع بازی در آوردم
فکر کنم شونصدتا کامنت نوشتم

((=

[ بدون نام ] چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:55 ق.ظ

راستی
یه زمانی قرار بود درس بخونی دکتر بشی
چی شد؟!
رفتی سراغش یا نه؟!
فک کنم نرفتی
به احتمال99درصد نرفتی

مگه تو فضولی (:

؛)

شهروند از دربند چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:57 ق.ظ

راستی...
این هویجورکی بود

کوفت و مرض ((=

شهروند از بند23 چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:58 ق.ظ

راستی به نظرت چیزی مونده بازم بپرسم؟!

شهروند میام میکشمتا برو دیگه ((=

شهروند همیشه بز بیار چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 05:59 ق.ظ

راستی راستی یه چیز جدی
بازم دارن منو اخراج میکنن
راست میگما
اون شرکت شما کش تنبون جدید استخدام نمیکنه؟!
آبدارچی چی ؟! نامه رسون تحصیلدار آبحوضی میرزا بنویس
...هیچ ... عجب

بهتر دلم خنک شد ((=
خبر خوبی بود ((=

سفارشتو میکنم ((=

شهروند گرامی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:00 ق.ظ

راستی...
... فعلن
تا بعد....

فعلا (:

شهروندی از ابو دارقوز اباد سفلی چهارشنبه 8 دی‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ق.ظ

آها
یه راستی خیلی راستی
سرم خلوت بشه احتمالا یکی دو ماه بعد میخوام یه وبلاگ با موضوعات عمومی روز جامعه راه بندازم
برای اولین بار میخوام یه وبلاگ راه بندازم که محوریتش با کامنت نویس ها باشه.
مثلا هر دو روز یه بار یه مطلبی بنویسم و دیگران دربارش گفتگو کنن به صورت آزاد

فکراتو بکن
ببین میتونی در هفته یه چیزی بنویسی
البته تا چندین ماه خواننده نخواهد داشت

حالا این فعلن یه ایده خام هست
باید روش کار بشه

دیگه جدی جدی فعلن
موفق باشی مرمروووکی
از این به بعدم کمتر گیجمولک بزن و این چکو گم نکن
و امضا نکن جلو جلو
یعنی خدا به سادگی تو رحم کرده
وگرنه الان در بند زنان زندان بودی و با پری فرفره و اقدس بکسور و فاطی هندونه مشغول کل کل سر یه تیکه نون بودی
... خوددانی
ما واس خاطر خودت گفتیم
....

چی ؟ (: برو بابا ! وبلاگ نویسیت هم دزدکیه و یواشکی ((= وقتی میگی میخوای بنویسی خنده ام میگیره ((=

یه همچین کاری رو یه بار داداش امین انجام داد (: خیلی هم گرفت
فکر خوبیه

مرض ((= کچل قرقره ((=

شهاب چهارشنبه 15 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://babak-bayatt.blogfa.com

رازقی پرپر شد ............ باغ در چله نشست
توبه خاک افتادی ......... کمر عشق شکست

سلام عزیز دل.
ممنونم که از وبلاگم بازدید کردی و نظر زیباتو دادی.
به روزم با پست ( رازقی ) اثری از استاد بابک بیات نازنین.

شهاب

چه شعر قشنگی عزیزم

سلام دوست گلم (:

خواهش میکنم
خدمت میرسم

مونیکا سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1389 ساعت 07:56 ق.ظ

من کلا و رسما عاشق این نظم نوشتن توام

مونی ((=

ونوس شنبه 25 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:18 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام دخمل عزیزم.ما برگشتیم.:*

سلام گلم (: خوش اومدین ((:

آقا موشه یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:33 ق.ظ

سلااااااااااام
چطوری مرجان؟؟؟
کجایی تو؟؟
چندبار آف گذاشتم جواب ندادی اگه ای دی جدید ساختی برام بفرست

سلام موشی قربونت برم :-*
تو خوبی عزیزم ؟ (:
تو کوشی موشی ؟ ایشالا نصف بشی (:

نه همون آیدی قبلیه هست (: نگرفتم آف هاتو (:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد