ننه جان

توی یکی از برنامه های راز بقا اون مجریه میگفت که حیوونا یا حداقل یه نمونه از حیوونا همینکه به دنیا بیان چشمشون به اولین نفر که بیافته و بهشون غذا بده فکر میکنن مامانشونه ! بعد یه پسربچه رو نشون میداد که یه چندتا تخم یه پرنده رو داشت که وقتی از تخم در اومدن از دست همون پسره غذا خوردنو بعد پسره می خواست پرواز کردن بهشون یاد بده که سوار اون هواپیما یه نفره ها میشه وبقیه ماجرا ... یادم اومد که من یه جوجه فسقلیه زرد و ملوس داشتم که هر چی بهش میدادم نمی خورد ! از گشنگی می مردا ولی هیچی نمیخورد دیگه غصه ام شده بود .. یه روز یه عالمه فکر کردم چیکار کنم چیکار نکنم به سرم زد که برم با پشه کش پشه ها رو بکشم بدم به این جوجه بلکه از گشنگی هلاک نشه ! هنوز یه نصفه لنگ پشه بهش نداده بودم که یهو متوجه شدم هر جا میرم این جوجهه دنبالم میاد ! همچی بدو بدو هم میومد که به قدمهای من برسه ((= آخی نازی ! لابد فکر میکرده من مامانشم یا شایدم جوجهه شیکمو بوده توی فکره مامان پامان نبوده فقط غذا میخواسته   یادم میاد وقتی پشه ها رو می خواستم بکشم همینکه پشه کش میخورد به موزاییکه کفه حیاط  رَم میکرد دو متر میپرید هوا ! یکی دوبارم نزدیک بود با پشه کشه بزنم تو ملاجش ((= انقده خوشم میومد عمدا کلی راه میرفتم تا بیاد دنبالم ! پشت سرم بدو بدو میکرد نزدیک بود بیاد زیر دمپاییم ((= 

 

حالا چه حکمتی بود که این چیزا رو واسه شما تعریف کردم خودمم توش موندم ((= شاید یکیتون داره مامان میشه ( با توجه به اینکه اون دو نفر نصفی هم که وبلاگه منو میخونن سه تاشون پسرن  ) 

 

نتیجه اخلاقی : بیست و چندی تا !! :دی کامنت رو دستم مونده سر فرصت تاییدشون میکنم (: 

 

حالا هی نگین این کجا رفت چرا غیبش زده لابد زیر سرش بلند شده رفته یه زنه دیگه گرفته  بابا جان مدتیه حال وبلاگ نوشتن نداشتم تازه حالا کم کم حسش داره میاد ! اگه باز بیایین بگین لابد یه ریگی تو کفشمه این حسه میپره ها ! گفته باشم !  بعشدم این چند روز هر وقت مطلبو تایپ میکنم میزنم انتشار اروره یو آر ال میگیره (جون من اگه فهمیدین چی گفتم :دی ) نمونه اشم این مطلب که شومصد دفعه هی نوشتمو انتشار زدم تا بالاخره الان منتشر شد ! بچه دق کرد بدتر

نظرات 8 + ارسال نظر
yashar شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:52 ق.ظ http://www.market2iran.com

سلام . من هر روز به وبلاگت سر میزنم . واقعا دست طلا ، به منم یه سری بزن خوشحال میشم

سلام :) مرسی

چشم :)

دل‌زده شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:14 ق.ظ http://delzadeh.wordpress.com

من نفهمیدم، بالاخره با هواپیما بهش پریدن و پر داشتن هم یاد دادی؟ دی:

آره :)

:|

:|

الفرارررررررررررررر

یه بدهکار شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 02:43 ب.ظ http://bedehkary.blogsky.com

سلام.................خدا رو شکر که دوباره اومدی.....................انشالله حضورت مداوم باشه و آقاتون اجازه بده بیایی نت..........
خدا رو شکر که مامان نبوده و هیچ وقت هم نخواهم شد تا کسی آویزونم باشه و هی غذا غذا کنه
با ری خوشحالم که برگشتی

سلام بِدی :)

باز گفتی آقا ؟ باز گفتی آقا ؟ ببین خودت اول صبحی میای اخلاق آدمو مگسی میکنی بعد نگی خشانت به خرج میدما ! لوس بی تربیت :دی

هنوز مامانی بهت غذا میده ؟ ((=((=

مرسی :)

باران شنبه 7 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:58 ب.ظ http://www.drzss1368.blogfa.com

به به چه عجب شما اومدی افتخار دادی
چرا حسشو نداری؟ منو ببین حست تجدید شهههه
با پشه کش می کشتی پشه هارو بعد جوجت پشه کشم که به پشه ها خورده می خورد طویش نمی شد؟؟
خانوم خانومااا ما هم کلی پست گذاشتیم دوست داشتی بیاااا

:دی

آره مگه میشه باران بیاد و طراوت و تازگی نیاره ؟ (:

نه طوریش نشد ولی فکر کنم آخرش مریض شد مرد ((=

حتتتتتتتتتتتتتتتتتما میام (:

منو برق گرفته!!! چهارشنبه 11 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:41 ب.ظ http://meghdadminevisad.persianblog.ir/

سلام
مرجانی این جوجه ها همشون اینجورین!
زیاد خوشحال نباش! کسی تورو دوس نداره! د آخه اگه کسی دوس داشت که الا ترشی لیته نشده بودی بمونی رو دست ننه بابات!!! بد می گم بگو بد می گی!!!
یا علی

سلام مقدادی (:

نخیرم فقط جوجه من اینجوری بود :دی

منظور ؟

حالا واسه اینکه خوشحالت کنم نمیگم که بد میگی ! :دی خوب میگی ((=

سیروس پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:38 ق.ظ http://sirous.org

اعتراف کن کسی بلا ملایی سرت نیورده که ؟ یهو هوس مامان شدن به سرت نزده یا نکنه مامان شدی موندی پست بعدی خبرشو بدی بلا

زهر مار سی سیه بی تربیت ((=

فقط نذار دستم بهت برسه خب ؟ وگرنه تیکه بزرگت گوشتم نیست ((=((=((=

یه بدهکار پنج‌شنبه 12 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:55 ب.ظ http://bedehkary.blogsky.com

ما اعتراض داریم ..........آپ کردن نیاز داریم.....................

سفارش دریافت شد ! صبر کن از تنور دربیاد ((=

یه بدهکار دوشنبه 16 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 07:32 ب.ظ

آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآپ

:|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد