جومونگ لعنتی

داشتم با تینا و پویا سر برنامه های تلویزیونی حرف میزدم میگفتم زمان ما این کارتونو میذاشت اون کارتونو میذاشت زبل خانی داشتیم شکارمون میکرد واتو واتویی داشتیم مشکلمونو حل میکرد سباستینی داشتیم سگش پاچه امونو میگرفت خلاصه هیییییییی خواهر نه خاله شما بدبختا از همه چی محرومین خاک تو سرتون ... یهو تینا برگشت با همون زبونه شیرینش گفت : نخیییییییرم خودت بدبختی فقیری جومونگ نمیبینی  (اون قدیم قدیما خاله یه ارج و قربی داشتا ! گذشت !! ) گفتم جومونگ دیگه چه خریه ! گفت خر خودتی ! جومونگ همونی که باباش مرده ننه اشو سقط کردن حالا هم با شوسانا چسانو (نمیدونم چه اسمی گفت این گیس بریده ) ازدواج کرده .................... همه جومونگ رو از اول تا آخر برام تعریف کرد ! بعدم چندتا اسم شهر عجیب غریب گفت که من خاطرم نیس  

 

نتیجه اخلاقی : چُسانا چُسانو ... ببینین چطور بچه رو جنی کردن  

 

نظرات 9 + ارسال نظر
فریده پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 09:20 ق.ظ http://bandarlengeh.blogsky.com

واقعا...
خدا از من بدش میاد منم از جومونگ...
نمی دونم این جومونگ لعنتی کی تموم میشه تا من از دستش راحت شم

((=

یه بدهکار پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:59 ب.ظ http://bedehkary.blogsky.com

سلام
خوبت شد قربون دهنت برم بچه
اییییییییی خدایا انتقام منو از مرجان گرفتی
حالا برو خدا رو شکر کن که نفرینت نکردم
فقیریعجب کلمه گهرباری.این بچه آخرش یه فیلسوفی چیزی میشه.ببین چطور ذات پنهانی خالشو کشف کرده
خیلی عالی بود کلی خندیدم ولی جان من اسم اون بازی رو بگو من زود برم گرفتار شم
جون من بگی هااااااااا
میدونی که یه خواهر دارم تا نداره .....

سلام :دی

بدهکار میام خفه ات میکنما ! باز یکی بهم توپید تو پشتشو گرفتی ! وایسا همونجا بیام بکشمت وایساااااااااا

خدا بگم این تینا رو چیکار کنه :دی

باشه میگم :دییییییییی

قربونت :)

مونیکا پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:12 ب.ظ http://alma7.blogfa.com

می گفتی یه گاوی شتری مرغی جونوری جلو پات سر ببریم بعد سی سال از خستگی دراومدی برگشتی
تو مجبوری با بچه ها در بیوفتی؟نمی دونی نسل این دوره زبون دارن سی متر ماشالا
چپ چپ نگاه می کنی چیه؟سلام نکردم؟؟چرا کردم ببین.خوب نگاه کن بالا رو.خواهر چشات ضعیفه برو دکتر

نه فقطططططط شتر :دیییییییی

زبونه تینا از سی مترم درازتره ((=

مونی ولی به جونه خودم سلام نکردی ! من مطمئنم سلام نکردی حالا هی شک تو دلم بنداز :دی

دوست پاییزی پنج‌شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:01 ب.ظ

سلام مرجان جون
خوبی خانومی
یه چند وقتی نبودم..دلم تنگ شده بود..حالا سر فرصت پستها رو میخونم :)
آره نمیدونم این جومونگ چی بوده که خیلیا عاشقش شدن..من فقط ۱ قسمت دیدم :))

همیشه شاد باشی خانومی

سلام دوست جونم قربونت برم :-*

فدات

حالا تنفر از این سریال به کنار ! از هرچی بدم میاد اون پک و پوزه همون دختره چسانوئه که تینا میگه زنه جومونگه شده((= انقده از قیافه اش بدم میاد که نگو ((=

قزن قلفی جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:49 ق.ظ http://afandook.persianblog.ir

می خواستی اتفاقا اتفاقا ننه بزرگش رو همون زمانا برا ما میذاشتن .ننه بزرگ پدریش اسمش اوشین بود ننه بزرگ مادریش هم هانیکو !

راست میگی ((=

[ بدون نام ] جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:20 ب.ظ

سلام.
اسم اون بازی چی بود بهم چرا نمیگی؟؟؟
نکنه قارچ خور بازی میکنی روت نمیشه بگی
خب من دیگه برم.
دعای روز:
خدایا خداوندا همه دخترارو خوشبخت کن و همشونو بفرست خونه بخت
اسم اون بازی رو بگی هاااااااااااااااا
یه آجی دارم تا نداره.....

سلام :دیییییییی

نمیگم مگه زوره ((=

بی تربیت :دی

بازم واسه خودت دعا کردی ((=((=((=

نُچ نمیگم :دی

:)

یه بدهکار جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 05:22 ب.ظ http://bedehkary.blogsky.com

اواااا یادم رفت تو کامنت قبلی اسممو بنویسمممممممم.عجب حواسی من دارم هااا
یه خواهر دارم تا نداره

تو عاشقی حواست نیست ((=

:))

منو برق گرفته!!! جمعه 13 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 07:32 ب.ظ http://meghdadminevisad.persianblog.ir/

سلام
حقته

باز تو اومدی مقدادی ؟ :دی

سلام مقدادی :))))))))) حالت خوبه ؟ :))))

سیروس چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 06:09 ب.ظ http://sirous.org

بمیری که نمیگی من زنده ام یا نه

ها ؟ :دی

((=

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد