حالم از بعضی مهمونیا بهم میخوره

 

بعضی آدما خیلی خُلن ! هووووووو  دیروز خونه یکی از فامیل بودیم محض اطلاعتون بگم که جمع شدیدا زنونه بود ... دیگه تو خود حدیث مفصل بخوان .... یعنی به جان خودم من فقط داشتم از خودم پذیرایی میکردمو به حرفای اینو اون گوش میدادم و عکس العملا رو میدیدم ... هر چی من شیرینی ها و آجیلا و میوه ها و شکولاتا رو تحویل گرفته بودم ، بقیه هم منو ! غشمولک .. نیست به دقت همه رو زیر نظر گرفته بودم ، هر کی واسه خودش سخنرانی میکرد و میخواست تاییدی بر فرمایشاتش بذاره برمیگشت به من میگفت : خدا وکیلی درست نمیگم مرجان ؟ منم الکی رو هوا میگفتم آره دقیقا همینه که میگی و ناخواسته آتیش به پا میکردم .. یه آن رفتم سراغ تلفن ، همونجور که پشت خط معطل بودم توجه ام معطوف گوشه ای شد که یکی از خانوما همچی با یَک قیافه فیلسوفانه و از اینا داشت واسه عده ای از گرفتن موافقت اصولی و جواز تاسیس و پروانه تاسیس و اظهارنامه و شرکتنامه و مسائل این چنینی میگفت بقیه هم با این شکل و شمایل  نگاش میکردن ! حالا مخاطبینش کیا بودن ؟ یکیش مامان بزرگم بود  که خوابش برده بود ، یکیش عمه ام بود ، یکیش مادر شوهر دختر دائیم و یکیش مامانم بود که تا دید من حواسم بهشونه روشو کرد طرف من و زد زیر خنده حالا نخند کی بخند ! منم از خنده یادم رفت که شماره گرفتمو اونور پشت خط هی الو الو میکردن ((=

نتیجه اخلاقی : بفرما ! حالا هی فامیل بیان ازم گله کنن که چرا کم توی مهمونیا میای و ستاره سهیل شدی و طاقچه بالا گذاشتی و بیا بیرون ببینیمت و هوایی تازه کن و ...... خب من که اول و آخرش میدونم توی این مهمونیا چه خبره و ته ته اش پرخوریه منه و فرداش یه جوش گنده بین دو تا ابروهام ! اصن بابا همون شیده و مستانه خودمونو عشقه !

                                                      

گوش کنین

دیشب مثل هر شب جزیره اومد به خوابم
دیشب مثل هر شب خواب دیدم که روی آبم
میون آسمون آسمون رنگین کمون بود
واسه پرواز عشق تا افق کهکشون بود
تو قلب آبهای سبز و آبیه جنوبی
جزیره تا ابد تا ابد خورشید نشون بود

دیشب دیشب دیشب مثل هر شب
خواب دیدم که توی کیشم
دیشب دیشب دیشب مثل هر شب
تو نشسته بودی پیشم
همونجا که دلامون پر از مهر و وفا بود
هر شب لب دریا آتیش بازی به پا بود
همونجائی که گفتم میخوام برات بمیرم
قسم خوردی که هرگز از پیشت نمیرم
اونجا که تو قلب مردمش عشقه همیشه
اونجا که هنوز که هنوز عاشقی میشه

سرزمین آتیشه
کیش کیش کیشه
تو خاکش عاشقی میشه
کیش کیش کیشه
نشون شام آبیشه
کیش کیش کیشه
جدا از ما مگه میشه
کیش کیش کیشه

خواننده : سپیده

نظرات 33 + ارسال نظر
طوطی بانو شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ب.ظ http://mittoo.blogsky.com

سلام مرجان خانم ...
عجب مهمونیی رفتی ...
من تا حالا مهمونی زنانه نرفتم اما تورهای زنانه رفتم که همینی بودند که می گی و جای ما نیست اونجاها ...
ممنون از حضورت ...
خوشحالم کردی خانمی ...
عجب! من نمی دونستم تو حسابداری ... بابا عجب روحیه خوبی داری با وجود این کار سخت ... خسته نباشید می گم ...
میتو هم نه مال خود خودمه ... من همین یک همدم رو دارم مرجان خانم ... از من می خوای بگیریش ؟؟؟

سلام طوطی جونم :)))))
:دی
ولی تورای زنونه خیلی خوش میگذره با مهمونیش فرق فوکوله :دییییییییی

قربونت

حسابداری کار سختی نیست ! برعکس خیلی شیرینه و راحت فقط باید دقت عمل داشته باشی :)))) مرسییییییی

ولی گیگیل دلش میتو میخواد چیکار کنه ؟ :(

علیرضا شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.only-abadan.persianblog.ir

سلام میدونی کسایی مثل تو رو که با دنیا کلی حال میکنینو میبینم بهتون حسودیم میشه به منم سرکی بزن

سلام علیرضا جون :)

((= فکر کردم میخوای بگی کسانی مثل تو رو میخوام خفه کنم (غشمولک)

خدمت می رسم :)

یوسف یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:23 ق.ظ http://jesustears.persianblog.ir

من که تو این پست فقط شیرینی و شکلات و خنده و شادی دیدم..هو حس کردم عید نوروز شده.. =))
ولی خدایشش توام چه حوصله ای داری واسه هواخوری می ری تو این مهمونیا که شبیه روضه می مونه..من حاضرم سر کلاس ریاضی بشینم اما دیگه تو جمع خاله زنک فامیل نرم.. :(
ملجان با خال هندی..چه شود!! :دی
الان جات خالی تو سوراخ سنبه ها یک چیز عجیب پیدا کردم..عسلی در بسته بندی شبیه آلوچه که روش نوشته زنبورک..تهشو سولاخ کردم همزمان با خوندن پستت دارم میک می زنم..عجب چیز باحالیه..حتما زنبورک بخر..آی شیرینه آی شیرینه..ها بوخودا..! :دی

((= این حس پرخوری رو به تو هم انتقال دادم نه ؟ :دییییییی

یوسف یه چیزی هم بگم بخندی :دییی توی این مهمونیا یهو میبینی یکی از خانوما داره واسه یکی دیگه قیافه میاد بعد این دو تا از اول مهمونی تا آخر مهمونی به هم ضد حال میدن و منو گیگیل می خندیم ((=

نیشمولک

یوسف شیکمو :-پی خوشم میاد تو هم مثل من همیشه توی آشپزخونه خونه اتون دنبال خوراکی میگردی ((=

رویا یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 02:14 ق.ظ http://www.6649.blogfa.com


سلام مرجان خانم وای چه قدر خوشحالیدم که به وبم سرزدین و همینطور جواب کامنت هامو دادین
مرثی.خوش باشین

سلام رویا خانومی :))))))
دیدی گفتم قول ، قوله گیگیلیه :-پیییییی

فداتت

پت یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:09 ق.ظ

ما که مهمانی گریزی داریم! از هر نوعش که باشه!

بابا توی این تورم گرونی کی مهمونی میده که بخوای بری ؟ ((=

سعید هدایتی یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ق.ظ

فقط سلام

فقط علیک :دییییییییی

صبا یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:01 ب.ظ http://www.hichkare.wordpress.com

من تو مهمونیا زیاد شرکت نمیکنم ...ولی هر دفه که به زور مامانم رفتم مثل سگ پشیمون شدم
از اون اول مهمونی هرکی بهم میرسه میگه پس کی شیرینیتو بخوریم
منم دیگه یاد گرفتم ..عین دیوونه ها فقط میخندم ..اونا هم هی میپرسن جواب نمیگیرن میرن سراغ سوژه های دیگه

((= اینو خوب اومدی همشم پیرزنا پاپیچت میشن :دییییییییی مثلا من همیشه مامان بزرگم و خاله بزرگم بهم گیر میدن که دختر اینهمه بهونه نیار یکیو انتخاب کن دیگه:دیییی

((=

سعید یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:57 ب.ظ http://sabahlar.wordpress.com/

ها ها ها
حالا با یار هم قرار داشته باشی، با نور افکن وسط دو ابرو!!!
اون آیکون خیلی باحال بود

:دییییییییییی با یار ((=

کدوم آیکون ؟

سعید کدوم آیکون ؟ بگو دیگه :(

قزن قلفی یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:08 ب.ظ http://afandook.blogsky.com


آی گفتی ........ به منم از این گیرا زیاد میدن ! منم دیگه قلق مامانم دستم اومده میگم لباس ندارم ! اونم بیخیال میشه ! موقتا البته

مامان من که واسه مهمونی رفتن مجبورمون نمیکنه مگه اینکه مهم باشه البته اون خودش میدونه که روحیه من با چه مهمونیهایی جوره :)))))

پ.نون یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:52 ب.ظ http://babune.blogsky.com

آخ جون! جوش گنده خیلی حال می‌ده!
جدی می‌گم!

می‌ری جلو آینه! بعد با دوتا انگشت اشاره دوتا دست یه حمله گاز انبری می‌کنی به بیخش! همچین که بپاشه تو آینه!!!!!!

البته می‌دونم که خانوما نگران سلامت پوستشونن!

اما گیگیلیا چی؟

ایشششششششش من از جوش متنفرم ! میبینم انگار عزرائیلو دیدم :((((

اَههههه نگو تو رو خدا ! پدر پوستو در آوردی که

من که هر موقع لازم بشه از ژل کلیندامایسین استفاده میکنم :-پیییییی

گیگیلیا دلشون میخواد با جوشه کلنجار برن ولی مرجانها میزنن پشت دستشون و اجازه نمیدن :))))))))))

دل‌زده یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 04:31 ب.ظ http://delzadeh.wordpress.com

حالا خوبی نت به اینه که دوستات تورو و تو دوستاتو نمی‌بینی!

:دیییییییییییی

ادوارد دست‌قیچی یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:14 ب.ظ http://edwardscissorhands.blogsky.com/

سلام مرجانکی خانومی

پس این فیلمه که من تو مبایل دوستم دیدم فیلم مجلس شما بوده منتشر شده؟
تو کودوم یکی بودی؟
:)



خوب دیگه خودت خوبی؟
ارادتمند:
ادوارد دست قیچی

سلام احسانکی :)))))

((= من همون که از اول تا آخره مهمونی داره میلمبونه ((=

:)

قربونت

جیب منو گیگیلیو نزنی حالا :(((((

عبداله یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:57 ب.ظ http://damdami2.blogsky.com

یک شب که مهمانت شوم
یی پرده حیرانت شوم
از شوق تو رقصان شوم
در هجر تو نالان شوم
هی این شوم هی ان شوم
از جان خود بیرون شوم
اندر دلت ساکن شوم.
فی البداعه سرودیم!

وای چه ناااااااااز :))))
واسه من سرودی ؟ گیگیلی خیلی خوشش اومد :)

اون هی این شوم هی آن شوم خیلی با حاله :دییییییی حالا کی میای ؟ :دییییی

عبداله دوستت داریم عبداله دوستت داریم
:دیییی

منا یکشنبه 16 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:28 ب.ظ http://www.man-o-del.blogfa.com

واقعا شهرام شبپره دوست داشتی؟

مرگم چیه دروغ بگم ((=

ونوس دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ق.ظ http://zendegimoon.blogsky.com

سلام عزیزم.منم به شدت فراریم از اینجور مهمونیا.ایش.حوصلم سر میره
راستی حال گیگیلی عزیزم چطوره؟

من فراری ام ولی نه به خاطر اینکه حوصله ام سر میره :))))) برعکس خیلی هم سرگرم کننده اس هی بشین به این و اون بخند ((= البته اگه روحیه ات مثل من باشه ها :دیییی

گیگیل خوبه :دییییی دلش آیس پک میخواد :(( آیس پک آلبالو و آناناس :(((((

سعید دوشنبه 17 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:25 ق.ظ http://sabahlar.wordpress.com/

پس کامنت من کو؟؟؟؟؟!!!!!!11

اون بالا ! بگرد پیداش میکنی :دییییییی
همون که نوشتی با یار ملاقات کنیم ((=

سعید سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:27 ق.ظ

تو چه بلائی سر کامنتها می آری؟
یه جای دیگه می نویسم. آدرسش رو می دم.

:(((((
کامنتا رو دیر تایید میکنم :-پی

حتما خبرم بدیا خب ؟ :)

ستاره سارویی سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:05 ب.ظ http://www.gamasyab.blogfa.com

سلام
ممنون از شعر قشنگتون.میدونی که همه حرفها ارزش شنیدن ندارند و همه کتابها ارزش خوندن ندارند.اما زندگی ما آدمها ذر روزمرگی با این چیزها سپری میشه.به من سر بزن .

سلام ستاره خانومی :)
چشمک بزن ستاره ((=

خواهش میشود .. اوهوم :|

خدمت می رسم :)

آخ آخ ! بلاگفایی هستی کامنت من ارسال نمیشه :(

مونیکا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ب.ظ

سلام احوال خانم؟
حالا خیلی بد شد برات رفتی حسابی پرخوری کردی؟
ولی عجب زن باحالی بوده که داشته توضیحات فنی میداده.عین این سخنرانایی که فقط حرف میزنن اونم هرچی تو ذهنشون بیاد اصلا نگاه نمی کنن ببینن مخاطبه هست سرجاش یا رفته
دو تا بوس بده گیگیلی برا خودت بعدا یه فکری می کنم

به به مونی اینا ((=
سلام مون مونک حالت خوبه ؟ :دییییی

نه جون تو ((=

اگه بودی میدیدی (غشمولک)

بترکه این گیگیلی که بوس بارونش کردن :دیییییی حسودیم میشه ها ((=

اقلیما یادمانی از حوا سه‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 09:14 ب.ظ

ولی من عاشق مهمونیای فامیلی هستم

ولی من عاشق همش :|

اقلیمایی خوبی ؟ :دییییییی

جهنمی (روح مرحوم زگیل خان) چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 03:17 ق.ظ http://pd.blogfa.com/

سلام

اینکه سایرین بر عکس شما که فقط دنبال ژر کردن شکم مبارک تون هستین ، دنبال خوردن مخ دیگرون هستن بده آیا ؟

راستی لطفا سطر اول نوشته تون رو اصلاح کنین :

بعضی آدما خیلی خُلن = اشتباهه
همه آدما خیلی خُلن ولی بعضی ها خیلی خیلی خل ترن = صحیحه


خوش باشین .

سلام بر زگی خودمون :-پییییی

بدیش اینه که آخرش هم اعصاب خودشون بهم میریزه هم اعصاب دیگرون ! ولی من که هم اعصاب خودم آروم میشه هم اعصاب شیکمم ((=

اوهوم گرفتم :دی

مرسی :)

منو برق گرفته!!! چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:23 ب.ظ http://www.meghdadminevisad.persianblog.ir

سلام آمو لره
چطوری؟
سلومت؟!
تو که خودت حسابی خاله زنکی، حالا عیب اینو اونو می کنی؟!
پست زیری رو هم خوندم!


موفق باشی!!!
یا هو!

((=
سلام مقدادی
اوکی سلومت :دییییی

((= اوه اوه راست میگی :دی
نه بابا چی چیو راست میگی ؟ گناهم فقط اینه که توی جمع زنونه بودم ؟ چیشششششششششش

قربونت :)

غریبه چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:53 ب.ظ

سلام سلام سلام

از هر چه بگذریم .. سخن از آبجی مرجان جان ٬ خوش تر است!!
قبل از هر چیز یه اقرار صادقانه میکنم (!) اونم اینکه ٬ وبلاگ تو آخرین وبلاگی بود که بعد از آپ های اخیر ٬ براش کامنت نگذاشته بودم و الان دارم میذارم .. حالا اگه گفتی ٬ چرا ؟!

چوووون ... چووون .. چون آبجی مرجان داداش کوچولوش رو خیلی دوست داره ٬ درکش میکنه و میدونم که به خاطر کم کاری هاش ٬ از دستش ناراحت نمیشه

البته اینم از شانسشه که یه داداش غورودبه (قورودبه !) به پوستش خورده !

شاعر میگه : آش کشکه گیگیلیته (!) بخوری پاته ٬ نخوری دستته !! حالا چشات کووو ؟!

فهلا ....
یا حق

سلااااااااااااااااام :-> داداش شیطونکه :->

آبجی قربونت :)

ای داداشیه سواستفاده چی ! نخیر ! ایندفعه دیگه از این خبرا نیست همچی گوشتو میپیچونم که به جای آخ بگی آبگوشت :دی

من معنیه غورودبه نفهمیدم چیه :دیییی بیا ترجمه کن اگه چیز خوبی که منم (غشمولک) اگه بد بود خوده لوس و بی تربیتتی ((=

آخ من چیکار کنم از دست گیگیلی که رو تو خیلی اثر گذاشته

وایسین دوتاتون

وایسین

:) حق نگهدارت

عبداله چهارشنبه 19 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:57 ب.ظ http://damdami2.blogsky.com

امروز چرا شعرمان نمی اید؟!

نه دیگه :(

واسه گیگیلی باید همیشه شعر بگی دیگه

میگم ! یه چوب کبریت بکن تو دماغت تا عطسه کنی ببین شعرت نمیاد ؟ ((=

حالا تا من این نون خامه ای ها رو میخورم شاید شعرت اومد :دیییییییی

سارا ناز پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:10 ق.ظ http://saranaze20.blogfa.com/

خو به خوش به حالت انقدر تفریح داری بخندی

ها والا :دییییییی

یکی از شهروندان عزیز پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ق.ظ

اون مهمونی زاغارت و در پیت بود
این آهنگه از اون مهمونی زاغارت تر
این کامنت من از همش زاغارت تر تر تر ...

شهروند باز تو اومدی بزنی توی ذوق منو گیگیلی ؟ چیششششششش

MAX PAYNE جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:39 ق.ظ http://www.maxpaynethefall.blogsky.com

سلام و خسته نباشی
چرا تنبل شدی
هم دیر به دیر آپ می کنی و هم دیر جواب کامنتا رو میدی
خبریه؟
هان؟
بگو ما به کسی نمیگیم

بروز هستم یا فیلم "2001: یک اودیسه فضایی" اثر استنلی کوبریک
خوشحال میشم تشریف بیارید
در ضمن خوشحال میشم از فتو بلاگم هم دیدن کنید:
mobile.webphoto.ir

سلام احسانکی :))))))
از وقتی کلاس زبانم شروع شده باور کن اعضای خونه هم منو کم میبینن ((=

سلومتی :دیییییییی
شهر در امن و امانه ((=

وای احسانکی میام میبینم .. اودیسه رو که من دوس دارم حالا این فضاییشو میام میبینم بدونم چه شکلیه :-پییییییی

باشه حتما :)

قربونت

عشق الکی جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:23 ب.ظ http://vosogh.blogsky.com

سلام
من که خاله زنک نیستم
پس نظری نمی تونم بدم
این شعر سپیده ام من چقدر تو پارتی یکی از دوستان باهاش خاطره دارم
روز نوشت های جالبی داری

سلام :)

نه بابا ! پس اینهمه آقایون در مورد خانوما تز میدن یعنی همه خاله زنکن آره ؟ :->

غششششششششششششمولک

قربونت :)

دکتر مثبت جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 08:22 ب.ظ http://drmosbat.persianblog.ir/post/29

سلام
نیستی؟

سلام وولک :دیییی

هستم :-پی

پدر جمعه 21 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:10 ب.ظ http://father78.persianblog.ir

خوبه خودت می‌دونی...

:دیییییییییی

سلی شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:40 ق.ظ

ببینم مرجان تو مطمئنی اون کامنت اولیت برا بلاگ منه؟

آره :دییییییی واسه همون خط اول پستت بود :-پییییی

خودتم یادت نیست چی نوشتی ((=

غشمولک

دکتر مثبت شنبه 22 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 12:45 ب.ظ http://www.drmosbat.persianblog.ir/

سلام
من هرچقد فک میکنم میبینم اومده بودم اینجا و قضیه جوش گندخ وسط ۲ ابروام یادم میاد.اما پس چرا کامنتم نیست؟

سلام دکی

من تا قبل از این کامنت ، فقط یه کامنت ازت داشتم که اونم نوشتی : سلام هستی ؟ نه نیستی ؟ نه هستی ..... وای ((=

ش شنبه 24 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 11:45 ق.ظ

منم از تو حالم بهم میخوره

حال تو غلط میکنه از من بهم بخوره (: بی تربیت (((((:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد